آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

اولین امتحان

دوشنبه امتحان زبان انگلیسی پایان ترم داشتم ومربی چندروز قبل برای مامان وبابا یک یاداشت گذاشته بود تا تاریخ امتجان منو یادآوربشه مامان وبابا هم سعی می کردن تو این چندروز بیشتربامن انگلیسی صحبت کنن.اصلا استرس  نداشتم وخیلی ریلکس بودم.تو این چندروزوقتی بقیه سرگرم مطالعه وکاربالپ تاباشون می شدن منم لپ تاب خودمو که ازبابایی بهم ارث رسیده می آوردم ومی گفتم می خوام سی دی زبانمو گوش کنم می خوام درس بخونم. خلاصه روزدوشنبه فرارسید وامتحان من برگزارشد ومامان بعد امتحان سریع با مدیرمون تماس گرفت وایشون گفتن که کلا چهارنفرازهم دوره های من نمره قبولی گرفتن وپاس شدن وبالاترین نمره هم مال آرتین بوده وهمه سوالاتو کامل جواب داده. وق...
11 دی 1393

شب چله (یلدا 93)

بالاخره شب چله رسید وپاییز به انتها مامان وبابا عزیزم با کمک هم وسایل سفره روآماده کردن  بابا جونم تند وسریع انارا رو دون کرد وهندونه را برش داد   مامان پگاهم چایی و دم کرد وپسته وخرما وانجیر وآجیل و... توکاسه ها ریخت وروی سفره گذاشت منم ازاولش آتیش سوزوندم تا آخرش وگیرداده بودم کپای چایخوری و ازرومیز بردارم بعدشم کتاب حافظ وبرداشتم وگفتم می خوام درس بخونم   من وسفره یلدا دارم شعرشب یلدا که تومهد بهمون یاددادن می خونم ودست می زنم یلدا یلدا   بابا جون یکم یواش ترببوس چلوندی منو و   من ومامان پگاه عزیزم   ...
3 دی 1393
1